فرهنگ “ولش کن” در سیستان به تدریج در تار و پود زندگی ما رخنه کرده است و آنقدر در ذهن و رفتارمان جا خوش کرده که دیگر به چیزی جز یک عادت تبدیل شده است.
این فرهنگ در ابتدا شاید به نظر بیضرر برسد اما زمانی که به ریشههای آن نگاه میکنیم متوجه میشویم که این طرز فکر نه تنها باعث توقف پیشرفت فردی اجتماعی میشود بلکه به تدریج انسانها را از آرزوها و اهدافشان دور میکنند و دچار رکود میسازد.
در دنیای امروز سیستان ولش کن به یک فرار تبدیل شده است
فراری از مشکلات!
فراری از مسئولیتها!
فراری از تغییر!
و حتی فراری از خود! وقتی که مشکلات به ظاهر پیچیده و دشوار میآیند این نگرش میگوید که به جای روبرو شدن با آنها و تلاش برای حلشان تنها کافی است که بیتفاوت باشی، این فرهنگ نادرست میگوید چرا باید زحمت کشید وقتی میشود از زیر کار در رفت؟ و به این ترتیب به جایی میرسد که مردم به جای حل مشکلات ترجیح میدهند تسلیم شوند.
اما این فرهنگ نه تنها به فرد بلکه به جامعه نیز آسیب میزند.
زمانی که کارمندان دولتی از انجام مسئولیتهایشان شانه خالی میکنند و به جای تلاش برای بهبود وضعیت به انتظار پایان ساعت اداری مینشینند، ما شاهد یک جامعه از دست رفته هستیم، جامعهای که هیچ یک از اعضای آن برای بهتر کردن شرایطشان قدمی برنمیدارند، چون نمیخواهند فکر کنند، عمل کنند یا خلاقیت به خرج دهند. چرا که در ذهن آنها این باور نشسته است که هیچ چیز تغییر نخواهد کرد و هرگونه تلاش بیفایده است.
در این فرهنگ تغییر به یک رویا تبدیل میشود نه یک واقعیت دست یافتنی!
ایدههای جدید به بهانههایی پوچ تبدیل میشوند، به عنوان مثال در روزگاری درخواست برای کاشت درختهای زیبا به جای گلهای خرزره در شهر زابل زیاد بود، اما به بهانههای مختلف از جمله خشک شدن درختهای دیگر یا “نمیشود” مانع تغییر در زیباسازی شهر میشدند، اما حقیقت این است که در پشت این بهانهها فرار از مسئولیت پنهان است.
واقعیت تلخ امروز جامعه ما این است که این “ولش کن” به درازا کشیده و به فرهنگ غالب تبدیل شده است.
وقتی که افراد برای کوچکترین کارها هم بهانه بیاورند و از هرگونه تغییر و پیشرفت اجتناب کنند، در نهایت به جایی میرسند که هیچ چیز برایشان مهم نیست.
همانطور که درختی بدون آبیاری خشک میشود، جامعهای که از تلاشها و خلاقیت خود دست بکشد، کم کم پژمرده میشود
این فرهنگ جامعه را به جایی میبرد که امید به تغییر نه در ذهن افراد بلکه در دل آنها از بین میرود در چنین فرهنگی هیچکس نمیخواهد به فکر فردای بهتر باشد چرا که به نظر میآید همین امروز هم به دست آوردن چیزی بهتر غیر ممکن است
پس برای اینکه تغییر رخ دهد باید از “ولش کن” عبور کرد باید به خود و جامعهمان یادآوری کنیم که هر گام کوچک هر تلاش و هر ایده جدید در سیستان میتواند روزی راهی به سوی آینده بهتر بسازد.
باید از “نمیشود! به چطور میشود؟” تبدیل شویم، باید دست از بهانهها برداریم و بپذیریم که برای رسیدن به چیزی جدید باید از خودمان شروع کنیم، برای تغییر نه تنها به ذهن بلکه به عمل نیاز داریم.
چرا که در نهایت اگر هیچکس تغییر را نخواهد هیچ چیز در این منطقه تغییر نخواهد کرد.
حسین نظری جهانتیغی
سلام خدمت دوست خوبم حسین اقا ، خیلی مشتاق دیدار جنابعالی هستم ولی از شهر ما تا سیستان و بلوچستان بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر راهه ، و توفیق دیدار شما را نداریم ولی ، همیشه دعاگوی شما هستیم ، دوست قدیمی شما هادی مهرابی از دیار ماهور میلاتی ( فارس )