قهر طبیعت، بیمهری افغانستان در عدم پایبندی به حقابه رودخانه هیرمند و تازیانههای سوزناک توفان دست به دست هم داده تا سیستان که روزگاری نه چندن دور انبار غله ایران بود امروز درگیر و دار بحران ریزگرد و خشکسالی باشد.
روزگاری نه چندان دور سیستان را با نام انبار غله ایران میشناختند؛ آب و هوای معتدل آن هرساله پذیرای پرندگان مهاجری بود که دسته دسته به این منطقه مهاجرت میکردند اینها جدای از پرندگانی همچون جغد و اردک تاجدار و هوبره، تیهو و عقاب و تعدادی دیگر از پرندگان بومی هامون بودند که خانه و زندگیشان دشت و تالاب هامون بود.
جفای روزگار با بی مهری افغانستان در عدم رها سازی حقابه رودخانه هیرمند که سالانه ۸۲۰ میلیون متر مکعب است باعث شد تا بادهایی که در گذشته به نعمت بیکران الهی معروف بود و هوایی مطبوع و کشاورزی پرمحصول و زندگی سراسر شاد و با نشاطی را برای مردم به ارمغان میآورد هم اکنون منطقه سیستان را ذره، ذره در زیر خروارها خاک مدفون کند و به نوعی سرنوشت شهر سوختهای دیگر را برای تنگه احد رقم بزند.
بیان این مطلب بدان جهت است که به واسطه بادهای شن و ریزگردها که ناشی از خشکشدن بستر تالاب هامون هست نفس مردم تنگ و زندگی از ساکنان سیستان گرفته شده، دیگر خبری از دامداری و کشاورزی، حصیر بافی و ماهیگیری نیست و شهر در سکوتی غمناک فرو رفته است.
بررسی گزارشهای وزارت بهداشت نشان داده که شهر زابل از سال ۱۳۹۵ تا پایان ۱۴۰۱، به مدت هفت سال پیاپی، بالاترین غلظت ذرات معلق ۲.۵ میکرون را داشته و آلودهترین شهر کشور بوده است
دریاچه و تالاب بینالمللی هامون سومین دریاچه بزرگ ایران پس از دریاچه خزر و دریاچه ارومیه؛ هفتمین تالاب بینالمللی جهان و یکی از ذخیرهگاههای زیستکره در ایران بود که تازیانههای بدعهدی کشور همسایه «افغانستان» باعث شد تا از سالهای پایانی دهه ۱۳۷۰ خورشیدی و همزمان با کاهش بارشها و خشکسالی، میزان ورودی آب رودخانه هیرمند به دریاچه هامون مرتب کاهش یابد.
نبود دولتی مقتدر در افغانستان، ساخت سدهای مختلف مانند کجکی و کمال خان بر روی هیرمند برای انحراف آب، نصب و بکارگیری انواع پمپ در مسیر رودخانه هیرمند جهت کشاورزی توسط کشاورزان افغانستانی از یک سو؛ کاهش نزولات جوی و قهر طبیعت از سوی دیگر خشک شدن دریاچه هامون را به دنبال داشت و باعث شد تا بادهای ۱۲۰ روزهای که روزگاری با عبور از فراز تالاب هامون نویدبخش نسیمی مرطوب و دلنواز بودند اکنون خانه و کاشانه ساکنان این دیار را زیر خروارها شن مدفون کند.
توفانهای سهمگینی که معمولا با سرعت ۸۰ تا ۱۲۰ کیلومتر به حرکت در آمده و حجم عظیمی از ماسه و خاک را روانه شهرها و روستاها و خانه و کاشانه مردم میکند؛ که این امر علاوه بر آن که راه نفس کشیدن اهالی این دیار را بسته، انواع بیماریهای تنفسی و قلبی و ریوی را نصیب مردم مظلوم و محروم منطقه کرده و همچون تازیانه های سوزناک بر پیکره خمیده و بی رمق سیستان فرود میآید.